با شناختی که از ابراهیم داشتم، میدانستم که ابراهیم سلامتی و قوت بازویش را برای جهاد در راه خدا و عبادت های طولانی شبانه اش نیاز دارد.
گروه فرهنگی جهان نيوز: شب ها ساعت یک شروع به دویدن میکرد و کل بلوار بهاران فردیس کرج را رفت و برگشت می دوید. یک مرتبه به او گفتم: «ابراهیم چرا شب ها این قدر دیر میری میدویی؟»
«داداش، آخه شبها خلوته و مناسب ورزشه.»
بلوار بهاران روزها شلوغ بود و به لحاظ فرهنگی وضعیت مناسبی نداشت. ابراهیم برای اینکه چشمانش ناخواسته در مسیر گناه قرار نگیرد و تهذیب نفس و تربیت جسمش را آلوده نکند، خلوت ترین ساعت را برای ورزشش انتخاب کرده بود.
گاهی اوقات طنابش را از خانه بر میداشت و روی پشت بام خانه طناب میزد.
فرشینه ای را زیر پایش قرار داده بود تا صدای پایش مزاحمتی برای کسی ایجاد نکند.
یک مرتبه مادرم به او گفت: «پسرم خسته ای. چرا با این حالت میری روی پشت بوم، طناب بزنی؟» مامان جان، ورزش باعث سلامتی جسم میشه. من باید همیشه بدنم رو قوی نگه دارم.»
«ان شاء الله که قهرمان بشی.»
«مامان جان، من دنبال قهرمانی نیستم؛ فقط میخوام بدنم سالم و قوی باشه.»
با شناختی که از ابراهیم داشتم، میدانستم که ابراهیم سلامتی و قوت بازویش را برای جهاد در راه خدا و عبادت های طولانی شبانه اش نیاز دارد. در چند سالی که ورزش کشتی را پیوسته دنبال میکرد، با اینکه پشتکار و توان جسمی بالایی داشت، هرگز در مسابقات قهرمانی کشتی شرکت نکرد.
خاطرهای از مرضیه سلیمانی، مادر شهید
برگرفته از کتاب «اسمی از تبار ابراهیم»؛ روایت هایی از زندگانی شهید مدافع حرم ابراهیم اسمی