آقای نیلی نمیگوید که دولت متبوعش به نام رفع تحریم و رونق اقتصاد کشور، 480 هزار میلیارد تومان کسری بودجه به علاوه 1500هزار میلیارد تومان بدهی انباشته، خزانه خالی، و تورم 60درصدی را به ارث گذاشت که بدترین عملکرد چند دهه بود.
طلبکاری به جای پاسخگویی؛
چهره اقتصادی دولت روحانی: چطور ممکن است کشوری تا این اندازه ثروتمند، اینگونه فقیر باشد؟/ به زمان مرگ ایران عزیز نزدیکتر شدهایم!/ پنج پاسخ به مسعود نیلی
7 اسفند 1402 ساعت 11:00
آقای نیلی نمیگوید که دولت متبوعش به نام رفع تحریم و رونق اقتصاد کشور، 480 هزار میلیارد تومان کسری بودجه به علاوه 1500هزار میلیارد تومان بدهی انباشته، خزانه خالی، و تورم 60درصدی را به ارث گذاشت که بدترین عملکرد چند دهه بود.
گروه سیاسی جهان نیوز: سایت اصلاحطلب و غربگرای «عصر ایران» مسعود نیلی را اقتصاددان برجسته معرفی کرده و از قول وی نوشت: چطور ممکن است کشوری تا این اندازه ثروتمند، اینگونه فقیر باشد؟ مادر مهربان ایران دارد میمیرد.
به گزارش کیهان، عصر ایران بدون این که به جایگاه مؤثر نیلی در دولت روحانی اشاره کند، از قول وی نوشت: «با خودم میگویم، کشوری که در گاز رتبه دوم جهانی را دارد، حتما میتوانسته اقلاً به اندازه نصف همسایهاش قطر، گاز صادر کند. کشوری که دارای رتبه چهارم در برخورداری از ذخایر نفتی است، یقیناً میتوانسته به اندازه ۴میلیون بشکه نفت در روز صادر کند.
ما حتماً قادر بودهایم که با مشارکت تولیدکنندههای صنعتی معتبر جهانی بزرگترین خودروساز و بزرگترین سازنده لوازم خانگی و ماشینآلات و تجهیزات در منطقه پیرامونی خود باشیم و بدون تردید ورود حداقل به اندازه نیمی از تعداد گردشگرانی که به ترکیه میروند به ایران تصوری خیالی محسوب نمیشده است. در چنین اقتصادی، فقر و بیکاری از کشور رخت برمیبست و بیمعنی میشد؛ دیگر کودکی زبالهگردی نمیکرد؛ آن جوان رعنا، کولبری نمیکرد؛ آن آموزگار سختکوش، مسافرکشی نمیکرد و آن بانوی زحمتکش، از فشار فقر به مرگ دستهجمعی خانوادهاش رو نمیآورد. دولت ما میتوانست بدون آنکه در تنگنای کسری بودجه مزمن باشد، با بودجه سالانه در حدود ۲۵۰میلیارد دلار، خدمات عمومی را با کیفیت ممتاز ارائه کند، سالانه بیش از ۶۰میلیارد دلار در زیرساختها سرمایهگذاری کند. آموزش و بهداشت را با کیفیتی قابلقبول در اقصینقاط کشور عرضه کند. حملونقل عمومی را توسعه مکفی دهد. اما واقعاً چه شده است که اینگونه نیستیم؟
وقتی چشمهایم را باز میکنم و به اطرافم مینگرم، سیل غمها به قلبم هجوم میآورد. آخر چطور ممکن است کشوری تا این اندازه ثروتمند، اینگونه فقیر باشد؟ آیا این باورکردنی است که کشوری با رتبه دوم گاز و رتبه چهارم در نفت، نهتنها در تامین انرژی جهانی جایگاهی نداشته باشد بلکه حتی در تامین انرژی مورد نیاز خود نیز دچار استیصال باشد؟ چطور میتوان پذیرفت که برای کشوری با این حجم عظیم از منابع، دولتی با کسری بودجه مزمن و رو به افزایش، ارائهدهنده خدماتی با کیفیت نازل باشد؟ تعداد قابلتوجهی از کشورهای جهان که فاقد هرگونه منابع طبیعی خدادادی بودهاند، چگونه توانستهاند تورمهای پایدار زیر ۵درصد و نرخهای بیکاری زیر ۵درصد و رشدهای اقتصادی بیش از ۵درصد داشته باشند؟
در حالیکه منابع آبی کشور به سرعت در حال اتمام است، تولید انرژی کشور هیچ تناسبی با مصرف به شدت رو به افزایش آن ندارد و ما را به سرعت به بروز بحران انرژی نزدیک میکند، بودجه دولت بهرغم ارائه حداقل خدمات، و میزان نازل سرمایهگذاری، با کسری نگرانکننده روبهرو است، صندوقهای بازنشستگی ورشکسته هستند، بانکها از مشکلات عمیق ناترازی و عدم کفایت سرمایه رنج میبرند، نظام ارزی کشور به شدت فسادآفرین است، دریغ از یک سؤال مسئولانه که چرا اینگونه شدهایم؟
وقتی سال ۱۳۹۶ نام این مشکلات را ابرچالش گذاشتم هدفم آن بود که عظمت مشکلات و کفایت آنها را برای مرگ تدریجی یک کشور که مادر عزیز همه ما محسوب میشود، گوشزد کنم. از آن روز تاکنون، هر یک روز و یک ساعتی که گذشته، به زمان مرگ این مادر مهربان نزدیکتر شدهایم. از همه بدتر دو گروهی هستند که یک گروه به غارت منابع باقیمانده مشغول است و دیگری با جهل و تعصب، مسیر رو به مرگ را تسریع میکند. بدترین نوع شکست حکمرانی، شکست در تشخیص موقعیت است».
کد مطلب: 871420