غلبه حاشیه بر متن

قائم شریعتی

شنبه ۹ ارديبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۰۹:۴۵

کد مطلب: 835809

ایشان که خود را اقتصاددان می‌داند و می‌گوید کسانی که اقتصاد نخوانده‌اند (به ظاهر) حق اظهار نظر در اقتصاد را ندارند چطور خودشان در مسائل تاریخی، سیاسی، روابط بین الملل و ... به راحتی اظهار نظر می‌فرمایند و حکم صادر می‌کنند؟!

جهان نيوز - قائم شریعتی: دکتر غنی نژاد تسخیر لانه جاسوسی را از اساس کاری غلط برشمرد و آن را تشبیه به انداختن سنگ توسط دیوانه در چاه انداخت و جالبتر آنکه آن را علت اصلی چالش و درگیری جمهوری اسلامی با آمریکا دانست اما این همه ماجرا نیست. جالب‌تر آن است که از نظر ایشان امام هم با این کار موافق نبودند و در مقابل عمل انجام شده چپی‌های مسلمان قرار گرفتند و این کار نه تنها نفعی برای کشور نداشت بلکه در واقع به نفع شوروی بوده و افرادی که این کار را کردند دانسته یا ندانسته مزدور شوروی و حزب توده بوده‌اند!

از آنجا که ایشان مدام بر مطالعه و حرف علمی و دارای مبنا تاکید داشتند بد نیست توجه ایشان را به چند نکته جلب کنیم:

۱) اگر مرحوم امام (ره) نظر مساعدی نسبت به این کار نداشتند پس چرا از آن به انقلاب دوم تعبیر کردند، قاعدتاً باید آن کار را علنا تقبیح می‌نمودند (مانند موضع مقام معظم رهبری در قضیه سفارت عربستان و انگلیس) و حداکثر اینکه آن دانشجویان را مورد تذکر و عفو پدرانه قرار می‌دادند.

۲) اسناد لانه جاسوسی با زحمت زیاد همان دانشجویان تدوین شده و در ۱۱ جلد به چاپ رسیده است که در بخشی از آن از توطئه‌ها و دسیسه‌های آمریکا با محوریت همان سفارتخانه برای نفوذ در ارکان انقلاب و جمهوری اسلامی و تلاش برای سرنگونی نظام اسلامی پرده برمی‌دارد. آیا افشای این اسناد و تعطیل کردن کانون توطئه در داخل کشور و جلوگیری از ادامه این روند به نفع ملت مستضعف ایران نبوده و نیست؟ پیشنهاد میکنم ایشان و همفکران ایشان اسناد لانه جاسوسی را حداقل در زمینه مسائل و سیاستهای اقتصادی آمریکا در قبال ایران قبل و بعد از انقلاب مطالعه نمایند.

۳) آقای دکتر غنی‌نژاد در بخش دیگری از فرمایشات خود به تحلیل‌ تاریخی سیاسی پرداختند و از قطع رابطه با آمریکا به عنوان رفتاری غیر عقلانی (در مقابل رفتار عاقلانه ویتنامی‌ها!) یاد کردند. از ایشان باید پرسید که آیا این ایران بود که اعلام قطع رابطه کرد یا آمریکا؟ هر چند که امام این را مایه نعمت و برکت برای ایران می‌دانستند و مواضع ایشان در قبال آمریکا و رابطه با آن کاملا واضح و روشن است، باز هم پیشنهاد می‌شود صحیفه امام را در این زمینه مطالعه نمایند‌.

اما قسمت جالب ماجرا این است که ایشان که خود را اقتصاددان می‌داند و می‌گوید کسانی که اقتصاد نخوانده‌اند (به ظاهر) حق اظهار نظر در اقتصاد را ندارند چطور خودشان در مسائل تاریخی، سیاسی، روابط بین الملل و ... به راحتی اظهار نظر می‌فرمایند و حکم صادر می‌کنند؟!

۴) نکته پایانی اینکه اساسا مشکل این نوع افراد و این تفکر که در بیان آقای دکتر غنی‌نژاد نیز کاملا بروز و ظهور داشت این است که همچنان قائل به نظام دو قطبی شرق و غرب در جهان هستند که البته خود متمایل به قطب غرب هستند و هرگز نمی‌توانند بپذیرند که انقلاب اسلامی و در رأس آن حضرت امام این معادله را بر هم زده بار دیگر مکتب اسلام را به عنوان یک قطب و قدرت جهانی احیا نموده است. در جایی که اندیشمندان و نظریه پردازان غربی مانند فرانسیس فوکویاما که پایان تاریخ را لیبرال دموکراسی می‌دانستند نیز با وقوع انقلاب اسلامی از نظریه خود عقب نشینی کردند و به اشتباه خود اعتراف نمودند، ظاهراً آقای دکتر غنی نژاد و همفکرانشان کاتولیک‌تر از پاپ شده‌اند‌.