کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

شهید بروجردی به مادرش چه گفت؟

20 آذر 1392 ساعت 8:30

وقتی محمد را از دور دیدم ، انگار دنیا را به من بخشیده اند ، هر قدمی که بر می داشت تپش قلبم بیشتر می شد.


به گزارش جهان، "حسن مذهبان" نوشت:
مدت زیادی بود که به دیدار من نیامده بود و هیچ خبری از او نداشتم . البته وقتی هم که به خانه می آمد ، تا به او می گفتم که «من هم مادرم ، توقع دارم .» می گفت : «مادر! من خودم رو وقف اسلام کردم و زندگی ام رو هم توی این راه گذاشتم.»
 
یک بار که حسابی دلتنگش شده بودم ، تصمیم گرفتم که خودم به دیدنش بروم . آن موقع به او یک ماموریت جدید داده بودند ، آن هم مسئولیت زندان اوین بود . او در زندان هم ، همه را شیفته ی خود کرده بود ، به طوری که شنیدم وقتی که ماموریتش تمام شده و می خواست از آنجا برود ، بسیاری از زندانی ها زار زار گریه می کردند و از او می خواستند که بیشتر بماند.
 
 به هر حال به دیدنش رفتم ، وقتی محمد را از دور دیدم ، انگار دنیا را به من بخشیده اند ، هر قدمی که بر می داشت تپش قلبم بیشتر می شد. با خودم گفتم : «حسابی ازش گله کنم و بهش می گم که آنقدر نیومدی به مادرت سر بزنی ، تا اینکه خودم اومدم سراغت.»
 
وقتی نزدیکم شد ، همه چیزهایی را که می خواستم بگویم فراموش کردم . او هم انگار متوجه حس و حال من شده بود ، بعد از حال و احوالپرسی به من گفت : «مادر!حالا وقت اون رسیده که همه از خون شهدا و زحمات اونها پاسداری کنیم ، شما هم باید مثل حضرت زینب (س) صبور باشی.»
 راوی مادر شهید
 
سرکار خانم خدیجه محمدی مادر شهید بزرگوار حاج محمد بروجردی در روز یکشنبه ۱۷ آذر به فرزند شهیدش پیوست و دنیای ما را از نفس قدسی یک مادر شهید محروم کرد...
 
  
بر پیکر خونین شهیدان صلوات
 بر حنجر خونین شهیدان صلوات
 
از دامن زن مرد به معراج رود
 بر دامن مادر شهیدان صلوات


کد مطلب: 330741

آدرس مطلب: https://www.jahannews.com/analysis/330741/شهید-بروجردی-مادرش-گفت

جهان نيوز
  https://www.jahannews.com